شٌـ کٌـ لـ ا ت تَـ لـ خ

حس ناب خالـــــص تر از شکلات تلخ

شٌـ کٌـ لـ ا ت تَـ لـ خ

حس ناب خالـــــص تر از شکلات تلخ

آخرین شکلات تلخ
  • ۹۶/۰۳/۲۶
    :|
  • ۹۵/۱۱/۰۱
    D:
  • ۹۵/۱۰/۰۸
    :)
پربیننده ترین شکلات تلخ
محبوب ترین شکلات تلخ
  • ۹۵/۱۱/۰۱
    D:
مطالب پربحث‌تر
  • ۹۶/۰۳/۲۶
    :|
  • ۹۵/۱۱/۰۱
    D:
آخرین پوست شکلات
  • ۱۶ دی ۹۹، ۱۷:۰۶ - خرید سیم کارت همراه اول
    0
  • ۱۶ دی ۹۹، ۱۷:۰۵ - آهنگ پیشواز
    هههههه
شٌـ کٌـ لـ ا ت       تَـ لـ خ

کـــــــــــم بــاش

از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه،

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .

پیاده میشم

پنجشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۱۴ ق.ظ

صورت خسته نگران، بی‌ آرامش و مریض
که قایم شده بود زیر آرایش غلیظ
زخمی از خاطرات تلخ دیروز
چشم میدوخت به خیابون سرد بی‌ روح
با تحمل سنگینی‌ نگاه آدما
ادامه میداد او به راه ناتمام
و اولین بار برای آخرین راه
هه بهتره بگم که آخرین چاه
تنها، دو دل‌ ، تو فکر و با تعجب
دنبال چی‌ بود؟ پول یا توجه؟
تو روزگاری که هر کسی‌ دنبال آشناست
آشناست دخترک میگرد پی‌ یه فرد ناشناس
که از اون غریبه‌ها یه عده ماییم
آروم اشاره زد که شیشت رو بده پایین
فقط میتونیم امشب رو با تو باشیم و بس
این رو گفت و نشست و در ماشین رو بست
پسر می‌خواست سر صحبت رو وا کنه زود
تیکه مینداخت و منتظر واکنش بود
ولی‌ دخترک صداش رو نمیشنید
تو دنیایی بود که به سادگی‌ نمی‌شه دید
دیدی که بعضی‌ وقت‌ها بغضی تو گلوته؟
نمی‌خوای گریه کنی‌ جلو کسی‌ که پهلوته
هی‌، امان از این زمان
زمانی‌ که دیگه برد توان از این زبان

بی‌ همراه و بیهوده رهسپار این راه بی‌ نور و همصدا
سپرده خود رو به دست باد اسیر زندون لحظه ها
تو دلش درد‌های بیکران خسته از حرف‌های دیگران
اسیر مرد‌های بی‌ مرام و اشک می‌‌باره باز

پسر گفت لعنت به این بخت بد
خونه ی ما می‌‌مونه واسه ی وقت بعد
سعی‌ نکن با سکوتت زیر پوستم بری
اگه پایه‌یی‌ میتونیم خونه‌ دوستم بریم
خوب حاضری با ? نفر باشی‌ یا نه؟
معلومه که رفتار دخترک ناشیانست
سوال تکرار شد، حاضری باشی‌ یا نه؟
و دختر به فکر یک شب و یک آشیانست
گفت بریم، من که همه چی‌ رو از دم باختم
گناهش پای اون‌ها که من رو پس انداختن
عصبانی‌ از خاطرات خاموش قدیمه
پی‌ محبت میگرد توی آغوش غریبه
تو خونه‌یی‌ رشد کرد که عشق نبود
جای عشق، فحش و مشت و زیر چشم کبود
پدری که جلوی مشکلات مختلف ضعیفه
فقط زورش میرسه به دختر ظریفش
با خودش گفت پشتم به کیا قرصه؟
خانوادم؟ اونا رو خدا بیامرزه
اون موقع کی‌ بود احترام به حرفش بزاره؟
حالا مجبوره که تنش رو به حراج بزاره

ببین، تو این قصّه‌ها رو میشنوی و میری
بعد چند بار شنیدن ازش میگذری و سیری
ممنون از اونی‌ که به دیگری صدام رو پاس داد
بگذریم، بریم سراغ ادامه داستانی که
امروز نوشتنش رو مود من بود
این یه دردیه که به خیلیا بوده مربوط
کوه غم بود، ولی‌ یه نور انبوه
پشت کوه واسه ناا امیدی زوده هنوز
کاری ندارم به اینکه کارش خلاف شرعه
ولی‌ واسه رابطه‌ها اول علاقه شرطه
وگرنه یه روح که روی جسمی‌ سوار
چطور تو آغوشی بره وقتی‌ حسّی نداره؟
تو این روزگار درد ناک و سیاه بی‌ شرم
ای کاش بگه نگه  دار من پیاده میشم
راه برای ادامه دادن زیاده بی‌ شک
ای کاش بگه نگه دار من پیاده میشم
Yas 
موافقین ۳ مخالفین ۰
۵۳۹
۹۴/۱۰/۱۰
🎤Hįđđęñ ĺøvə🎶

نظرات  (۱۱)

۱۰ دی ۹۴ ، ۲۳:۴۸ فاطی نخودی
واقعا متاسفم
۱۰ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۲ مهدی اصغری
لایک
۱۰ دی ۹۴ ، ۲۰:۱۶ شـــــــــــیــــــطــــــــــــونه Fatima
عالیهههههههههههههه
پاسخ:
Mrc 
۱۰ دی ۹۴ ، ۱۲:۱۷ بز بز قندی
عاااااااااااااالی بود
خیلی قشنگ
عین واقعیت
پاسخ:
مرسی عزیزم
۱۰ دی ۹۴ ، ۱۱:۲۲ بآنو نارینـ
:)
نامم دختر است

و دوازده سال در جیب دارم ؛

آن مرد با روپوش سفید گفت : مادرت هر روز

آمپولی میطلبد تا دردش خوبِ موقّت باشد ،

پدر که نیست و خواهر ، کوچکتر

و در این ماه آمپول از هزارو هشتصد

به ده هزار تومان قد بلند کرده است ،

همیشه از شانس فقیر بودیم !

باید که من کاری کنم …

در انتهای خیابان قصر الدشت ،

در پارک بابائیان تهران ،

سه مرد را گول زدم ،

از آن مرد های با غیرت ، درشت اندام ،

قوی هیکل ، خیرخواه ؛

دعوتم را می پذیرند و

از آنها در توالتِ پارک پذیرایی می کنم ،

لبختد های بی رحم ، نوازش های بدلی ،

بوسه های پلید ، دخولی خون آلود و حیوانی ،

درد های چندش بار ؛

مهمانها میزبان می شوند ، تمام می شود ،

زن می شوم ، سه بار شکنجه می شوم

و سه آمپول میتوانم بگیرم امّا

دیگر دوازده سال در جیب نیست ،

چهل و دو ساله ام و تا مُردنِ مادر یقینا عمر نوح خواهم کرد …

خدا این مرد ها را از دیار من نگیرد ،

راستی ! نامم دختر است .


این نوشته بر اساس یک داستان واقعی ست.

تولد
امشب تولد منه اما تونیستی
شمع و ستاره روشنه اما تو نیستی اما تو نیستی
دوستام همه کنارمن تنها تو نیستی تنها تونیستی
وای به حال اون که دل به تو سپرده
به تو دل داده و دل ازت نبرده
تو شب تولدش واسه تو مرده شب تولد واسه تو مرده
بیا بهم تبریک نگو فقط سکوت کن
اما خودت بجای من شمعارو فوت کن
امشب تولد منه اما تونیستی اما تونیستی
شمع و ستاره روشنه اما تو نیستی اما تو نیستی
دوستام همه کنارمن تنها تو نیستی تنها تونیستی






مواظب خودت باش اجی
من تو رو دوس:)
بوج بوج
اودافز
پاسخ:
تو کی هستی؟؟؟؟؟

پسری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عالیییییی بود
پاسخ:
مرسی 
۱۰ دی ۹۴ ، ۰۱:۳۴ (ک) (شباهنگ)
سلام وقتتون بخیر..
بد دردیه..ولی کی میفهمه..
انسان ها دارند به حیوان تبدیل میشن..
وگرنه چرا باید اینطور بشه
..
پاسخ:
آره متاسفانه 
۱۰ دی ۹۴ ، ۰۱:۳۱ حرف دل !...
سلام
برنامه نویسی کار کردید؟
ویژوال بیسیک 6
چند تا برنامه میخواستم برام بنویسید
1.برنامه ای بنویسید که نمره 10 دانشجو را دریافت و نمره افرادی که رتبه اول و دوم و سوم را کسب کرده اند به ترتیب در خروجی چاپ کند.
2.برنامه ای بنویسید که یک عدد 4 رقمی را خوانده و مجموع ارقام آن را نمایش دهد.
3.برنامه ای بنویسید که ارتفاع و قاعده مثلثی را خوانده مساحت آن را محاسبه کرده و به خروجی ببرد.
۱۰ دی ۹۴ ، ۰۱:۲۳ حرف دل !...
سلام
برنامه نویسی کار کردید؟
ویژوال بیسیک 6
چند تا برنامه میخواستم برام بنویسید
1.برنامه ای بنویسید که نمره 10 دانشجو را دریافت و نمره افرادی که رتبه اول و دوم و سوم را کسب کرده اند به ترتیب در خروجی چاپ کند.
2.برنامه ای بنویسید که یک عدد 4 رقمی را خوانده و مجموع ارقام آن را نمایش دهد.
3.برنامه ای بنویسید که ارتفاع و قاعده مثلثی را خوانده مساحت آن را محاسبه کرده و به خروجی ببرد.

ارسال شکلات

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی